چن وخ پیشا فامیلامون اومدن مهمونی خونمون . دختره بر میگرده بم میگه سجاد حموم دارین ؟ منم با اعتماد به سقف کامل گفتم نه . اونم گفت پس کجا میرین حموم ؟ منم گفتم هیچی یه جوبی فاضلابی چیزی پیدا میکنیم میریم توش . اونم گفت تفلکی ( طفلکی ) بمیرم براتون چه زندگی سختی دارین . بعد بم میگه سجاد تو چه جوری ای همه سال دوام اوردی
تا اینو گفت من دیدم نصف خونه نیست . یه کم دقت کردم دیدم پسرای فامیل دارن دیوارا رو ازخنده گاز میزنن
نه تورو خدا این فک و فامیله من دارم ؟؟؟؟!!!!!!